سلام ناز ناز مامان. دخترک قشنگ و خانومم خیلی ازت عذرخواهم که دیر دیر وبلاگتو به روز میکنم. عشقم اینو بدون دلم واست میتپه. صبحا وقتی خوابی ازت جدا میشم و غروب وقتی بازم خوابی می رسم خونه. ببخش گلم. امیدوارم بهت در نبودم خوش بگذره و اذیت نشی... فرشته کوچولو جمعه پنجم آذر 95 تو اولین دونه های سپید برفو دیدی... خیلی زیبا بود... خدا رو شکر میکنم که بالاخره بارید اونم روز جمعه که میتونستیم کنار هم برف ببینیم صبح بابایی بیدارم کرد و گفت پاشو پاشو... بریم دخترمون اولین برف زندگیشو ببینه!! سریع حاضر شدیم و با هم رفتیم حلیم خریدیم. متاسفانه یاسی گلی امتحان قلمچی داشت و نمیتونست ما رو همراهی کنه. خلاصه رفتیم بند دره. یه جای خوب ماشینو پارک ...