نوروز 96
سلام دختر نازم... فرشته خوشکلم سومین بهار زندگیت مبارک
قبل از سال جدید که مثل هرسال به تمیزکاری و خرید و ... گذشت.
خداروشکر که همه سالم و خوش در کنار هم بودیم
سال تحویل ظهر بود. ما رفتیم دنبال مامان گیتی و بابا ناقوس و یاسی جون و همه با هم رفتیم سر مزار دایی پوریای عزیز. دایی پیمان و خاله سمیه و یگانه جونم آمدن. خلاصه که در کنار هم بودیم. فضای اونجا دلگیر بود. خیلی از خانواده ها سال اولی بود که عزیزانشون در کنارشون نبودن و ... جای همه اونایی که نیستن خالی ... مخصوصا داداش عزیزم که کمبود محبتاش خیلی حس میشه. روحش شاد.
درست لحظه سال تحویل بارون گرفت... ما هم اومدیم خونه و حاضر شدیم و رفتیم استارت عید دیدنی ها رو با خونه دایی بزرگ من زدیم...
اینم سفره هفت سین کوچولوی خونه ما
اینم گیتای گلم:
روز دوم فروردین هم تولد من بود شدم سی و یک ساله...
مامان گیتی و یاسی جونو بابایی منو سورپرایز کردن و رفتیم بند دره توی یک آلاچیق تولد گرفتیم. جای همه خالی خوش گذشت و حسابی کیف کردم. مرسی از همه مخصوصا گل یاسمنم...
اینم دسته گلی که بابایی زحمت کشیده واسم خریده...
خب روزای خوب اول بهار میگذشت
عمارت اکبریه
بند دره :
رستوران شمس العماره با دوستای خوبم فایزه و سوده جون:
روز یازدهم فروردین هم من و بابا و گیتا رفتیم طبس. مامان گیتی و یاسی و دایی پیمان و خانوادش رفته بودن مشهد و جاشون کنارمون خالی بود.
شب رسیدیم و رفتیم باغ گلشن. امسال خیلی شلوغ بووووود....
فرداشم با هم رفتیم کال جنی... البته مسیر رو اشتباه رفتیم جاهای زیبایی رو ندیدیم اما خب به ما که خوش گذشت!!!
شب هم رفتیم حرم امامزاده
روز سیزده به در هم صبح رفتیم ازمیغان... دخترم آب بازیاشو کرد و ظهر هم راه افتادیم به سمت بیرجند...
اینم از فعالیتهای گیتا گلی و خانوادش در آغازین روزای سال 96
بدون گیتای نازم که خیلی دوستت دارم
آرزوی همیشگیم سلامتی و خوشبختیته