یک ماهه تو اینجایی...
سلام دختر مهربونم
گیتایی امروز یک ماه از آمدنت میگذره
چه زود گذشت...
پر از لحظه های شیرین و البته وقتایی که مریض بودی پر از لحظه های تلخ
باید بگم هنوز زردی و بهت میگم زردآلو نمیدونم چرا اینقدر طول کشید...
خدا کنه زودتر خوب بشی
2 روز پیش یه آزمایش خون ازت گرفتن تا دلیل زردیت مشخص بشه. درجه بیلی روبین خونت زیاد بد نبود شده بود 12
آخی وقت گرفتن خون ازت کلی مامانی و بابایی غصه خوردن!!
البته تو خیلی صبوری کردی نازم.
امروز هم نوبت دکتر داری تا ببینیم چی میشه
باید کم کم خوردن شیر با شیشه رو امتحان کنی آخه من کلاسام شروع شده و گذاشتن تو بدون غذا خیلی نگران کننده است. امروزم اولین جلسه اییه که میخوام تنهات بذارم. تو وبابایی باهم خوش باشین
امید وارم گرسنه نشی و غصه نخوری
از اوایل تولدت شیرم خیلی کم شده امیدوارم این روند ادامه پیدا نکنه
خوب فعلا من میرم تا برای کلاسم آماده شم و تورو به خدا میسپارم