سلام به تو که عزیزترینی
سلام به تو که عزیزترینی
این روزا خیلی گرفتارم. ایام امتحاناست و هفته گذشته هم درگیر کلاسام بودم. از خستگی های این چند وقته خیلی کلافه ام.
از هفته آینده میخوام مرخصی بلند مدتو شروع کنم
واقعا آمدن به اداره توی شرایط من فوق العاده سخته. کاش حداقل یه جایی بودم که مسیر اذیتم نمیکرد...
دیروز بافتنی هایی که واست سفارش داده بودم رسید و کلی خورد توی ذوقم!!
راستش رنگاش اون چیزی نبود که من میخواستم و اندازه های تل هاش خیلی کوچولو بود. البته بابایی کلی خوشش اومد و تعریف کرد و گفت مگه سر گیتا چقدره که تو میخوای تل گنده بزنی واسش!
در کل عدم رضایتم رو اعلام میدارم!
هرچی از سایت نی نی لازم خوشم اومد از این سایت...
عیب نداره مامان گیتی که این سفارشا رو دید گفت نخ میگیریم و چیزی که دوس داری رو واسه گیتا جونی میبافیم!
مامان نازم
گیتا خانومی جمعه شب بابا ناقوس مهربون ساعت 11 شب واسم از باغ گیلاس آورد چون بنده هوس کرده بودم! خیلی بهم چسبید خواستم بدونی بابا ناقوست چقدر هوای ما رو داره و مهربونی میکنه.
بابای نازم
خبر خاص دیگه ای نیست جز دلتنگی های من
دخترم واسم دعا کن در امتحاناتم موفق بشم و این ترم هم به سلامتی تموم شه. اگه این چند وقته متوجه شدی مامانت اعصاب نداره و استرس فراووون داره بدون به خاطر امتحاناست و خودتو نگران نکن.
همین جا ازت عذرمیخوام. ببخش که مامان گرفتاری داری که نمیتونه یه جا بشینه و ریلکس کنه!!!
دوستت دارم