گیتاگیتا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

گیتاجون

اولین سفرت به یه جای خوب

1393/7/22 20:35
نویسنده : مامان
319 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانم کوچولوی مامان

میخوام از اولین سفرت واست بگم...

ما تصمیم گرفتیم واسه اینکه حال و هوای یاسی و مامان گیتی و خودمون یه کم عوض شه یه سفر کوتاه به مشهد داشته باشیم بنابراین قرار شد صبح پنجشنبه 17 مهر ماه حرکت کنیم ولی تا ظهر نتونستیم راه بیفتیم.

 

 

در مسیر هم که شما کلا خواب تشریف داشتین وفقط واسه خوردن شیر و تعویض پوشکت بیدار میشدی. کلا ماشین سواری در بیداری رو اصلا تجربه نکردی!!!

ساعت 8 شب رسیدیم . مشهد به شدت سرد بود و منم لباس کافی واسه خودم بر نداشته بودم تا رسیدیم و خواستیم استراحت کنیم من تب کردم اونم چه تبی!!!!!!!!!! خیلی نگرانت بودم که داری شیر  میخوری.

صبح روز بعد بهتر بودم. رفتیم حرم وواسه اولین بار تو زیارت کردی

 

 

 

گریه نکن کوچولو!!! 

 

 و منم برای اولین بار چادر گل گلیتو سرت کردم و بردمت زیارت... اللهی همیشه سالم و با ایمان و خوشبخت باشی.

 

 

 

وقتی شما با بابایی داشتی زیارت میکردی یکی از خدام حرم یک بسته نبات تبرک و پارچه سبز واسه هدیه به شما داد ومنم خیلی خوشحال شدم. ایشالله شفا باشه.

 

 

دایی پوریا  عاشق امام رضا بود و خیلی زیارت امام  رو دوست داشت ولی متاسفانه توی این سال های آخر بخاطر  بیماریش نتونست بیاد. منم خیلی واسش دعا کردم و از امام رضا خواستم شفاعتشو بکنه... یادمه  نذر میکرد و کبوتر میبرد مشهد و توی حرم رهاشون میکرد... وقتی هم ما میرفتیم حرم سفارش میکرد واسه کبوترای حرم گندم بخریم...

یادش بخیر چقدر خوب بود... جات خالی داداشی.

خوب گلم این سفر کوتاه بود و ما هم  توی روزایی که مشهد بودیم به آرامگاه امام زادگان یاسر و ناصر که در طرقبه بود رفتیم و زیارت کردیم. همینطور دیدن دو نفر از دوستای خوب مامان گیتی رفتیم  و ظهر یکشنبه هم به سمت بیرجند حرکت کردیم اما در یک تصمیم یهویییییی مسیر رو عوض کردیم و رفتیم نیشابور

رفتیم مقبره عطار و خیام و کمال الملک و امام زاده محروق و امام زاده ابراهیم رو زیارت کردیم و صبح دوشنبه هم رفتیم دهکده چوبی و قدمگاه امام رضا . خدا رو شکر که خوب بود وبه سلامتی سفرمون تمام شد.

 

شب که رسیدیم خونه من از شدت خستگی بی هوش شدم... تو هم که عادت کرده بودی به ماشین سواری اساسی نق زدی!!! از صبح هم که حالت خوب نیست زیاد و گریه میکنی

فکر میکنم دل دردی و همش شیر میخوری منم هیچ وقتی واسه کارای خونه ندارم. بازم خدا رو شکر که مامان گیتی عزیزم هوامو داره و یه سری ازم میزنه. خدا پشت و پناهش...

خوب نی نی خانم فعلا خدا نگهدارت باشه و همیشه سالم و شاد باشی.

 

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامانی گیتا جون
23 مهر 93 11:03
سلام کوثر جان رسیدن بخیر زیارت قبول خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته چه کار خوبی که مامان اینا رو هم بردین تا حال و هوایی عوض کنن ولی الان اگه مامان من بود کلی غر میزد که چرا تخت سینه بچه لخته چرا این قدر لباسش کمه مادر
مامان
پاسخ
سلام ممنون مامان منم غر خیلی زدن!!! این عکسا در غیاب ایشون بوده!!!
مامانی گیتا جون
30 مهر 93 8:26
پس عکسای جدید گیتا جونی کو
مامان
پاسخ
چشم حتما
❤مادر جون مانا ومانیا❤
12 آبان 93 7:39
ماشالله چه نازه رکورد گینس روشکست این دخمل[پ
sima
12 آذر 93 14:24
خدا حفظ کنه این کوچولوی نازنازی رو.عکسای اتلیه روحتما بذارین hatman mamnoon
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیتاجون می باشد