گیتای دو ماهه من
دختر کوچولوی من سلام
امروز 16 آبانه
دو ماهگیت مبارک عزیزم
دیگه واسه خودت خانومی شدی! امروز واسه اولین باربه بابایی گفتی اااااااغغغغغغوووووووووووووو
قربونت برم خانومی! دیگه وقتی باهات صحبت میکنیم با دقت خیره میشی و بعد از چند لحظه لباتو به اشکال مختلف در میاری که تو هم مثل ما صحبت کنی... وای که چقدر منتظر اونروزم همدم من...
رنگ چهرت هم کم کم از زردی داره در میاد خداروشکر
روزای اول تولدت رنگ پوستت خیلی سفید بود اما الان سبزه شدی!!! سبزه با نمک مامانی
قیافتم که کپی برابر با اصل بابایی!!!! دخترا همه جوره بابایی هستن دیگه!
هوا نسبتا سرد شده و ما با پوشیدن کلاه شما خیلی مشکل داریم!!! تا کلاه سرت میکنیم کلی گریه میکنی! آخه دختر خوب اگه کلاه نپوشی سرما میخوری گوگولی من.
فردا هم نوبت واکسن دو ماهگیته... استرس دارم. ازینکه درد بکشی و تب کنی و... خیلی میترسم. خدابهت صبر بده تا بتونی تحمل کنی ملوسکم.
دیروزم چند تا از دوستام آمدن خونمون و تو با پسر کوچولوهاشون عکس یادگاری گرفتی
رضا جون و آرش کوچولو
و باز هم یگانه ی عمه و تو که دیشب رفتیم دیدنشون و دخمل دایی جون کلی واست شیرین زبونی کرد.
دووووووووست دارم نفسم