گیتاگیتا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

گیتاجون

یازده ماهگی گیتا جونی

سلام فرشته زمینی من یازده ماه چقدر زود گذشت! از اینکه خدای مهربون خواسته که لحظه لحظه های بودنت رو ببینم ازش سپاسگذارم... دخترکم امروز صبح بابایی از سفرش برگشت و همه کنار همیم. این مدتی که بابایی نبود مامان گیتی و یاسمن خیلی اذیت شدن. ازشون ممنونم و خدا رو شکر که هستن... فضولیاتم که تمومی نداره. یک لحظه سر جات نمیشینی!!! از خدا میخوام سالم و شاد باشی... این عکس رو در هشت ماهگیت گرفتیم اما من فراموشم شد بذارم اینجا... دوستت دارم ...
16 مرداد 1394

گیتا خانم در پایان ده ماهگی

عزیز دل مامان سلام گیتای نازم شیرین ترین لحظه های عمرم رو دیدن لبخند های تو میدونم، شنیدن مامان گفتن و بابا گفتنت و لمست... امیدوارم خوشحال باشی و همیشه بخندی... امروز بابایی رفت ماموریت و جاش خالیه... گیتا جونی چند وقت پیش با هم رفتیم پیتزا بخوریم واسه دخترم یه پیتزای کوچولو و اختصاصی آوردن، این اولین پیتزای اختصاصیته!!! دوس داشتی و احتمالا مثل مامانت عاشق پیتزا بشی!!!       دیشب خیلی خوابت میومد اما باید حمومت میکردیم... دخترکم برای اولین بار بدون نق نق و لالایی خوندن و ... اونم توی حموم و با بدن کفی و خیس خوابت برد... واسه من خیلی جذاب بود... الهی قربون خوابیدنت برم فرشته من نه...
12 مرداد 1394

اولین قدمت بدون کمک

سلام فرشته کوچولوی مامان دخترکم خوشحالم که سالمی و من امروز شاهد برداشتن اولین قدمهای بدون کمک تو بودم. ساعت 11:10 روز جمعه 9 مرداد باز هم خونه مامان گیتی جالبه اولین بار که بدون کمک نشستی هم خونه مامان گیتی بودیم و جمعه بود... من از سر شوق جیغ زدم و نتونستم شادیمو پنهان کنم. البته با این کارم شما هول شدی و افتادی!!! مامان گیتی هم کلی نصیحتم کرد که دوباره جیغ نزنم چون ممکنه شما بترسی!! خوب دست خودم نبود دیگه سه قدم متوالی برداشتی!!! فدای قدمای کوچولوت برم با پست جدید به زودیمیام دوستت دارم ...
9 مرداد 1394

سفر گیتا جون و دختر دایی به رچ!!

سلام دختر ناز مامان ماه رمضون تموم شد. عید فطر مبارک... خبر اول اینکه مامان گیتی بعد از نماز عید به همراه یاسی جونی رفتن مشهد... دلم تنگ شده واسشون. هر جا باشن امیدوارم سالم باشن و خوش... امروز به اتفاق دایی پیمان رفتیم رچ بابا ناقوس هم چند روزی ر چ بودن و ما رفتیم دیدنشون. جای همه خالی خدا رو شکر خوش گذشت و گیتا گلی و یگانه جون کلی بهشون خوش گذشت... اسنادشم موجوده!!! اینجا در راه رفتن به رچ بودیم و شما دوتا کنار هم توی ماشین با مهربونی نشسته بودین...     آب بازی با دخمل دایی جون چه کیفی داره...         به همراه بابا ناقوس در باغ کوه های س...
28 تير 1394

گیتای بازیگوش من

دخترکم سلام فرشته کوچولو ی فضول من: این روزا تمام وقت دنبال توایم. میخوای سر از هر جا دربیاری و به همه چیز دست بزنی و چیزای جدید کشف کنی... در کابینت و کمد ها رو باز میکنی ، وسایل رو از قفسه ها بیرون میریزی ،محتویات کیف مامانی رو با دقت تمام در میاری و در این فاصله اگه کیف رو ازت بگیرم بهت بر میخوره و کلی گریه میکنی!!! خلاصش که تا دلت بخواد فضول شدی و البته تودل برو... دست دست و بای بای رو یاد گرفتی و چند روز بود که صورتتو جمع میکردی و تند تند نفس میکشیدی که اسمش هست موش شدن!!! که البته پرستارت بهت یاد داده بود. اینقدر ازین عمل خوشت میامد که تمام وقت چه در حال گریه چه خنده و در حالت معمولی انجامش میدادی که البته دو  یا سه رو...
22 تير 1394

چقدر زود ده ماه گذشت...

سلام گیتای من دختر نازم امروز ده ماهه شدی... کلی خانوم تر شدی و من بهت افتخار میکنم... کوچولوی من: چند وقتی هست با کمک گرفتن از جاهای مختلف  می ایستی و چند قدمی هم بر میداری. چند روزی هم هست که بدون کمک چند لحظه ای می ایستی... خیلی جذابه واسم این لحظه ها...     دو تا دندون بالات هم درومدن. جالب بود که یکیشون ( سمت چپی) اول درومد و قیافت خیلی با مزه تر شده بود! راستش با اسباب بازیات خیلی کم بازی میکنی! همش دوست داری با سیم و وسایل خونه والبته دستمال کاغذی! بازی کنی!!     از صداهای بلند میترسی و گریه میکنی. خیلی به افراد آشنا واکنش قشنگی نشون میدی. لبخند و خجالت و بع...
16 تير 1394

پوریای مهربون تولدت مبارک...

پوریا جون سلام امشب 40ساله شدی... اومدیم سر مزارت... دلمون خیلی تنگت شده باور نبودنت خیلی سخته... کنارمونی ، میبینی مارو... پس بدون که خیلی دوستت داریم. 40 سالگیت مبارک داداشم... ...
11 تير 1394

این چند روز چه خبر؟!

دختر نازم سلام خیلی خوشحالم که میبینم روز به روز بزرگتر میشی و ناز تر هر روز بیشتر از دیروز پیشرفت میکنی و با شیرین کاریات دلمونو میبری عشقم دیگه جایی از خونه نمونده که کشفش نکردی... جمعه گذشته با مامان گیتی و خانواده دایی پیمان رفتیم خوسف. با دخمل داییت یگانه جان کلی بازی کردی و خوش گذروندی. دیگه میشه گفت همبازی های خوبی شدین با اینکه تفاوت سنیتون بیشتر از دوساله!!     یکشنبه گذشته هم خونه دوستم خاله سمانه رفتیم و امیر محمد مهربونو دیدی و کلی باهم بازی کردین. قربون ذوقیدنت برم!!       دختر نازم دوشنبه هم با یکی از دوستای عزیزمون (خانم وجدانی) و مامان گیتی رفتیم ر...
29 خرداد 1394

گیتاجونم 9 ماهگیت مبارک!

سلام فرشته 9ماهه من... خوشحالم که میبینم بزرگ شدی، شیرین شدی، سالمی و... خدا رو شکر میکنم برای نعمت بزرگی به نام تو! دختر ماهم حسابی پر تحرکی و از همه جا میخوای سر در بیاری... امیدوارم صدمه ای نبینی. مامانم من میخوام از خرسی بالا برم!!! مشکلی نیست؟           مرحله بعد مرحله سقوط بود که موفق به ثبتش نشدم!!!! آخه خرسیت سبکه ! همیشه دوستت دارم مامانی من .ایشالله سالم و خوشحال باشی نفسم ...
16 خرداد 1394

اولین سفر گیتایی به رچ

دختر کوچولوی من سلام گیتای من امروز میلاد امام زمان هست و این روز عزیز رو به تو و همه تبریک میگم. دخترم امروز به اتفاق بابایی و یاسمن جونی رفتیم رچ. بابا ناقوس هم دیروز بعد از مراسم برات رفته بودن. هوا عالی بود و درختا سبز و آب خنک... خلاصه رسیدیم باغ و با خوردن توت و شاه توت روزمون رو آغاز کردیم!! یه کم به کارای خونه رسیدم و نهار حاضر کردیم و با هم رفتیم هوا خوری!!! کاریز اصل: دخترم باز چشمش به آب افتاد!!!! البته بیشتر از دخترم مامان باباش مشتاق آب بازی گیتا بودن!!!     لباسات که خیس شد مجبور شدیم به آب بازی پایان بدیم!!   فشارم نده بابایی!!!   این جا هم قدم...
13 خرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیتاجون می باشد