گیتاگیتا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

گیتاجون

دخترم دلم برای خنده های قشنگت تنگه

فرشته نازم سلام میدونی چند وقته مریضی؟ این چند روز واسمون نمیخندی... از شنبه 14 شهریور اول تب کردی . بی قرار بودی و معلوم بود دل پیچه داری. بعد از یک روز هم اسهال . دکترت گفت اگه مسمومیت باشه تا فرداش خوب میشه تبش و تو هم تبت قطع شد و همینطور اسهالت... اما بی قراریات خوب نشد دوروزه اسهال هم داری و بی حالی. دکتر احتمال حساسیت به لاکتوز داد . آخه من 5 شنبه جمعه گذشته بهت یکمی شیر با نی دادم.دیروز هم یکمی شیر خوردی . وزنت حدود 400 گرم کم شده و این نگران کننده است... اشتها نداری و باید به زور بهت غذا بدیم تازه دیشب تب خفیفی هم داشتی... هرکسی یه چیزی میگه: از دندوناته، ویروسه، باکتری وارد معدت شده و... خلاصه داغونیم! متاسفانه نم...
19 شهريور 1394

پشت صحنه تولد دخترم

سلام فرشته من راستش خیلی وقت بود در حال فکر کردن راجع به تولدتیم اما چون خیلی سرمون شلوغ بوده و چند روزی هم مریض بودیم فکرامون به مرحله اجرا نرسیده بود...     تازه یکشنبه 8 شهریور خواستم برات نوبت آتلیه بگیرم که مهدیه جون گفت فقط دوشنبه آتلیه هست و داره میره سفر ... واسه همین تا 4 صبح بیدار بودیم و لباساتو حاضر کردیم:      این   اینا هم حاصل کارمون: ساعت 9 هم پاس گرفتیم و رفتیم آتلیه. اصلا همکاری نکردی راستش خیلی بازیگوشی و حواست به اسباب بازی و وسایل آتلیه پرت می شد. خلاصه با هزار بدبختی یه عکس گرفته شد     اینم عکس منتخب:   ...
18 شهريور 1394

دخترم تولد یکسالگیت مبارک...

سلام دختر یکساله من عمر زود میگذره و اصلا باورم نمیشه یکسال از لمس بودنت میگذره خیلی خوشبختم که دخترم تو هستی... امروز تولدت برگزار شد... خداروشکر همه چی خوب بود. سه روزه مریضی امروز بهتر بودی. اما خیلی بد اخلاق!!! خوابت به هم ریخته بود . تمام مدت تولد بغلم بودیییی یا هم با بابایی توی محوطه... خلاصه خودت که بهت خوش نگذشت. امیدوارم مهمونا بهشون خوش گذشته باشه... کلا فکر کنم تولد یکسالگی خیلی سخت برگزار میشه چون هم نی نی ها اذیت میکنن و البته خودشون اذیت میشن هم اینکه بزرگترا نمیدونن چیکار کنن. خداروشکر که همه چی به خوبی برگزار شد: امشب چندتا عکس میزارم و بقیه باشه واسه بعد:   گیتا و امیر محمد &nbs...
16 شهريور 1394

آخرین روزای قبل از یکسالگی

گیتای نازم سلام عزیزم پنج شنبه گذشته شما اولین مهمونی تولد دوستت امیر محمدو رفتی پسر دوستم خاله سمانه که اتفاقا همسایه هم هستیم! البته چون ظهرش خوب نخوابیدی اصلا سرحال نبودی و فقط یکساعت اولو بودی و بعدش با بابایی رفتی دور دور چندتا عکس با امیر جون   امیر محمد و گیتا و حلما دختر عموی امیر محمد     جمعه هم اولین جشن عروسی رو رفتی. توی این یکسال زیاد مراسم عروسی دعوت بودیم اما ترجیح دادیم بعد از مراسم سالگرد دایی پوریا بریم. البته راستش هنوز آمادگی حضور در مراسم جشن رو نداشتم... اینم چندتا عکس از حضورت در عروسی نوشین جون دوستم جمعه 6/6/94 امیدوارم خوشبخت بشن:      ...
9 شهريور 1394

تولد امام رضا (ع) و گیتای گلم مبارک...

سلام مهربونم درست یکسال قمری از آمدنت به جمع ما میگذره... خیلی خوشحالم که تو روز میلاد امامی به دنیا اومدی که ما هرچی داریم از ایشونه... امامی که معروفه به امام مهربون گیتای نازم: دلم بدجور هوای مشهد رو کرده. چند بار قسمت شد با بابایی روز میلاد امام رضا (ع) مشهد بودیم. اولین بار 88/8/8 بود... یادش بخیر امیدوارم بتونیم همه با هم دوباره روز میلاد حرم باشیم و لذت ببریم... دیگه بزرگ شدی و خانوم... راه میری خدا رو شکر و خیلی خوب راه رفتنت رو کنترل میکنی تا خدای نکرده زمین نخوری. دوست داری مستقل باشی و آب و غذاتو خودت و بدون کمک من بخوری و این موضوع درسته کار منو چند برابر کرده اما خیلی شیرینه. دوتای دیگه از دندونای کوچولوتم د...
4 شهريور 1394

31 مرداد

ای به داد من رسیده تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون گرفته رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم وقتی شب شب سفر بود توی کوچه های وحشت وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت وقتی هر ثانیه ی شب تپش هراس من بود وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود تو با دست مهربونی...
31 مرداد 1394

مامان و بابا و گیتا سرما خوردن!!!

سلام دختر بیمارم! فرشته من امروز سومین روز از سرما خوردنت میگذره. خیلی پریشونیم!! چند سالی میشد همچین سرمایی نخورده بودم!! گلو درد شدید و بدن درد... توی این چند روز با خودم میگم اگه گیتای من اینقدر درد که من کشیدم ، کشیده واقعا صبوره... اینکه سه نفرمون مریضیم واقعا بده... خدایا شفای همه بیمارا رو برسون. خلاصه دو روزی هست که اداره نرفتم و توی خونه ایم... یعنی نمیشد برم اداره!! توی این هیری ویری پرستارتم رفته مسافرت و همسایه مهربونمون دو روز مواظبت بود ولی مثل اینکه خیلی اذیتش کردی...دو تا دوستت ستایش و نیایش هم باهات بازی میکردن اما عادت نکردی بهشون... حالا امیدوارم بهتر بشی ... توی این مدت خوابت افتضاح شده و خدا بهمون...
28 مرداد 1394

امروز روز دختره!!

دختر نازم سلام امروز روز توست... از تو ممنونم که مامانتم... گیتای من آرزوی داشتنت که الان رنگ واقعیت گرفته، قشنگ ترین آرزوی زندگیمه... از وقتی تو اومدی این جمله رو با تموم حسم درک کردم که: دختر یه چیز دیگست...! تولد حضرت معصومه (ص) و روز دختر رو به تموم دخترای ناز دور و برم که پر از مهر و عشقن تبریک میگم: اول برادرزاده های گلم: یاسمن عشقم که یه فرشته صبور و مهربونه آلاله خوشکلم که پر از جنب و جوش و صفا و محبته یگانه کوچولوی نازم که وقتی میبینمش پر از انرژی میشم همینطور دوستای خوبت: نیایش ملایی، سوگند محمدی، یاس گل پویان، نیایش و ستایش دهقانی، یاسمن و فاطمه عربی، هلنا خسروی، فاطمه هستی محمدی،شایلین یز...
25 مرداد 1394

مهمونی!

سلام فرشته نازم امشب خونه دایی پوریا و دیدار با داریوش مصدوم!! فداش بشم خیلی آسیب دیده. خدا مواظبش باشه و سلامتی رو بهش برگردونه     بازی دختر عمه و پسردایی:    دایی پیام عزیز و آرمان جون و داریوشی:   همین دو دونه پسر دایی رو داری پس قدرشونو بدون... اونا هم فقط یه دختر عمه دارنا     خونه دوستم خاله حلیمه و کلی بازی با سوگند جون و آرش نازم:              یه مهمون ناز جدید هم اضافه شده: سینا جون پسر دوستم خاله حمیده و داداشی رضا جان:       &...
22 مرداد 1394

یکسال گذشت

سلام دخترکم دیروز مراسم اولین سالگرد رفتن دایی پوریا به بهشت بود. دلتنگشیم برای همیشه.  متاسفانه داریوش واسش یه اتفاق بد افتاد که خدارو شکر بخیر گذشت.. دستش بخاطر افتادن از بلندی و برخورد با گلدون آسیب دید. خیلی غصه خوریم. اما بازم خدا رو شکر... خلاصه درگیر مراسم بودیم و بعد هم رفتیم بیمارستان دیدن داریوش اللهی بمیرم. طفلکی بی قرار بود و حق هم داشت... آوردمش توی حیاط بیمارستان که گیتا و آرمان و آلاله و آبجی یاسمن رو ببینه. کلی روحیش عوض شد...  من بخاطر گیتا مجبور بودم برم. دیشب عمل شد و خدارو شکر بهتره و تا ظهر مرخص میشه. از خدای مهربون سلامتی و عاقبت بخیری برای همه نی نی ها و مخصوصا داریوش نازم خواستارم....
21 مرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیتاجون می باشد