گیتاگیتا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

گیتاجون

گیتای هفت ماهه من

دخترکم سلام از اینکه هفت ماهه کنارمونی از خداجون ممنونم... ممنونم که مثل یه خورشید داری به زندگیمون نور و عشق هدیه میدی... بودنت یه معجزه است واسه تمام کسایی که اطرافتن... دوست دارم و بهترین ها رو از خدای عزیز واست میخوام... عزیزم یه کمی از پیشرفتات میگم: روی دستات بلند میشی و همش به دنبال راهی واسه حرکت هستی. وقتی بهت کمک میکنم که دستت رو جا بجا کنی تا بتونی حرکت کنی کلی ذوق میکنی:   بعد از لحظاتی هم به حالت اول برمیگردی و شنا میکنی!!!   با قل زدن مسیر رو طی میکنی و اگه حواسمون بهت نباشه سر از زیر تخت و بوفه در میاری!!   اجسام گرد رو برمیداری مثل توپ و باهاشون بازی میکنی: ...
16 فروردين 1394

سفر کوچولوی ما به طبس

دختر گلم سلام گیتای من ما سه شنبه 11 فروردین به اتفاق مامان گیتی و یاسمن جون رفتیم طبس ما اونجا دوستای خوبی داریم که خیلی بهشون زحمت دادیم عصر رفتیم دیدنشون قبلشم رفتیم زیارت امامزاده سید حسین بن موسی کاظم.   دختر نازم زیارت کرد...     روز دوازدهم با دوستامون رفتیم روستای ازمیغان. یه رودخونه قشنگ داشت. تو هم کلی آب بازی کردی. البته من استرس داشتم که تو سرما بخوری اما بابایی جراتش زیاده!!       ایشون هم آرمان جون و باباشون هستن   شب هم رفتیم باغ زیبای گلشن البته دخمل نازم لالا بود...   روز سیزدهم فرورد...
15 فروردين 1394

آغاز سال 94

سلام شکوفه زندگیم امروز دوم فروردین94 مصادف با تولدمه!!! 29 سالمه از صبح دارم به این فکر میکنم که کجای این دنیا واستادم و چقدر به اون چیزی که از خودم انتظار داشتم دست پیدا کردم... به پیر شدن فکر نمیکنم... با اینکه موهای سفید سرم چند وقتیه خیلی زیاد شده... دخترکم امسال سال تحویل دلگیری رو رو تجربه کردیم رفتیم کنار دایی پوریای عزیز و از غم نداشتنش اشک ریختیم ... ساعت 2 صبح رسیدیم سر مزارش چند خانواده دیگه هم آمده بودن تا این لحظه ها رو کنار عزیزای از دست رفتشون بگذرونن. هر چی بگم از لحظه های سختی که به ما گذشت کم گفتم... یاسمن که دیگه نگو... پارسال کنار باباش بود و ازش عیدی گرفت اما امسال...     تو ...
2 فروردين 1394

تقویم گیتا

سلام گلم این تقویمو بابایی زحمت کشیده واسه دخملی آماده کرده سال خوبی داشته باشی ...
29 اسفند 1393

ساعات پایانی سال 93

سلام دخترکم. امسال گذشت. فقط چند ساعت مونده تا یک سال دیگه شروع بشه... سال 93 سالی که یه جورایی عجیب بود... تلخ و شیرین های زندگی من کنار هم بودن با فاصله کم. پوریای عزیزم رفت و یک فرشته با فاصله ی 16 روز آمد. خدا بزرگیشو ثابت میکنه... اگه تو نبودی به ما چه میگذشت... پوریا جاش تا ابد بین ما خالیه. هیچی هم جاشو پر نمیکنه. اما وجود تو یه روزنه بود تا به همه بگه امید هست و زندگی هم ادامه داره. خدا رو شکر میکنم بخاطر همه داده ها و نداده هاش. امیدوارم سالی که شروع میشه برای همه آدم ها پر از برکت و امید و عشق و صلح باشه. هیچکس از زندگی خسته نشه و همه سالم و شاد باشن... خدا همه رفتگان رو رحمت کنه و سایه تمام پدرا و مادرا ...
29 اسفند 1393

آخرین روزهای سال 93

سلام دخترم گیتا جان روز سه شنبه یه آزمایش خون برای تشخیص کم خونی و ... انجام دادی. متاسفانه خانومی که ازت خون میگرفت کارشو درست انجام ندادو سه مرتبه دست خوشکلتو سوراخ کرد من که دیگه نمیتونستم درد کشیدنتو ببینم. حسابی ریختم به هم. گفتم نمیخواد آزمایش بدی... اما بابایی اصرار کرد البته همش واسه اطمینان از سلامتی تو بود. خلاصه منو برد توی ماشین و خودش تو رو برد و این دفعه موفقیت حاصل شد. اما تو خیلی غصه خوردی مامانم...     آثار برجای مانده: خوب عزیزم امید وارم دیگه ناراحتی و دردتو نبینم. اینم بهت بگم که یه هفته ای میشه من سرما خوردم و همش ترس اینکه مبادا تو هم سرما بخوری توی وجودمه... امروز احساس میکنم...
28 اسفند 1393

سالی که تو نیستی همون بهتر که کهنه بمونه

دلم گرفته لحظه هایی هست که نبودن کسی بدجور دلتو میسوزونه بد جور هوای باهم بودن های قدیم رو میکنی صداش تو گوشته وقتی صدات میکرد... دلتنگ لحظه هایی میشی که پر از خاطرات خوبه اما صد افسوس که در سالی که میاد اون یه نفر دیگه نیست... نزدیک هفت ماهه که پوریا نیست... هفت سال گذشته انگار خاطرات عید های گذشته رو مرور میکنم واقعا چقدر سال تحویل امسال دلگیر خواهد بود...   پارسال عید خونه ما: همه با همیم گیتا هم توی دل منه... ...
22 اسفند 1393

واکسن 6 ماهگی گیتا جونی

سلام گیتای من عزیز دلم امروز با ترس و لرز رفتیم مرکز بهداشت و شما واکسن 6 ماهگیتو زدی ... ساعت حدود 12 بو و الان بیشتر از 4 ساعت میگذره... یه کم بی تابیات شروع شده. از خدا میخوام اذیت نشی و درد نکشی مامانی. دیروز به اتفاق خاله یاسی و بابایی رفتیم یه آتلیه جدید رو امتحان کردیم!!! شنیده بودم خانواده کلاه قرمزی هستن و میتونی باهاشون عکس بگیری!! اما اونطور که فکر میکردم نبود. در کل خوب بود و خانوم عکاس مهربون ازت چندتا عکس گرفت: منم از پشت صحنه عکاسی و فیلم برداری کردم که 2 تا از عکسا رو میزارم...     بابایی واسه تو نقش تکیه گاه و منو یاسی جون نقش گروه سرود: واسه جلب نظر شما...    ...
21 اسفند 1393

گیتای من 6 ماهشه!

سلام دختر مهربون مامانی امیدوارم حالت خوب باشه و الان که 6 ماه از زمینی شدنت میگذره از ما راضی باشی دختر خوبم خدا رو شکر میکنم برای بودنت. برای لبخندهای نازت  و برای همه چیز.... خدایا شکرت عزیز دلم از چند روز گذشته میگم برات:  خاله زهرا دوستم پسر کوچولوش به دنیا اومده و اسمشم محمد صالح هست. سالم و ناز   دوم: جمعه گذشته رفتیم مزرعمون و درخت کوچولوی بادومی رو دیدیم که در اولین سال عمرش شکوفه داده بود و ما این موضوعو به فال نیک گرفتیم و درخت رسما تقدیم به شما شد:!!   با داریوش کلی دوستی و بازی میکنین:     قربون تفاهمتون برم عشقای من اولین حضور در ...
16 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیتاجون می باشد